ثنا گلیثنا گلی، تا این لحظه: 11 سال و 7 روز سن داره

من و... من

بدون عنوان

خوشحالم از اینکه دنیا اومدی و دنیای مارو زیبا کردی. با اومدنت همه چیز عوض شده.دوست دارم خیلیییییی. بهترین دوران زندگیم دران بارداریم بوده.بهترین دوران.دورانی پر از شادی.شادی از اینکه هستی دختر ناازم. یادم نمیره چطور تو شکمم تکون می خوردی. از همون اول بارداری تا لحظه زایمان .انگار دیروز بود.روزی که فهمیدم هستی،تو وجودم چقدر خوشحال شدم.بال دراوردم و پرواز کردم.اول بی بی چک گذاشتم و دیدم دوخط شد.سریع به بابایی زنگ زدم.طول خونه رو تند تند راه میرفتم و تو پوست خودم نمی گنجیدم.داد میزدم که هست،نی نی هست. خدایا شکرت شکرت شکرت. بعد به مامانی زنگ زدم،خیلی خوشحال شدن.من خیلیییییییی خوشحال شدم. منتظر بودم ویاری که همه ازش صحبت می کنن شروع...
26 مرداد 1392

دلتنگی...

سلام بعد از مدتها دلم برای وبلاگم تنگ شده بود اومدم تا بنویسم خاطراتت رو. دیروز داشتم فکر می کردم به اینکه دختر نازم بزرگ شده و مدرسه میره.به اینکه هم سن و سالاش وبلاگ فیس بوک دارن.پیش خودم گفتم نکنه که ثنا هم دوست داشته باشه و خدایی نکرده حسرت بخوره که چرا پدر و مادرم برای من این کارو نکردن تا خاطراتم رو برم و بخونم. راستیتش بی خیال وبلاگ شده بودم اما وقتی دید بیشتر مامانا برای بچه هاشون وبلاگ درست کردن و از خاطرات بارداری و سختی هاش و از بدنیا اوردن بچه هاشون و مشکلات و خوشی هاش گفتن یک آن گفتم من هم باید ادامه بدم تا روزی که دختر بتونه خودش بخونه و بنویسه و خودش ادامه بده.با خوندن خاطراتش شاد بشه. امیدوارم بتونم این کار رو انجام ب...
26 مرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و... من می باشد